آدام و هاوا دنیاهای جدا از هم بزرگ شده اند. او پسر یک کشیش کاتولیک ایرلندی است، او دختر یک خانواده مسلمان است که به شدت به سنت های آن پایبند است. با این حال، اگرچه به نظر می رسد زندگی آنها دو قطبی است، اما سرنوشت آنها را گرد هم می آورد و هر دو به عنوان دستیار پژوهشی در یک دانشگاه برتر کار می کنند. پس از دو سال رابطه شاد و در عین حال مخفی، آدام تصمیم می گیرد از محبوب خود هاوا خواستگاری کند. اگرچه این تنها آرزوی او برای ازدواج با آدام است، او می داند که پدر محافظه کارش هرگز پیوند آنها را نخواهد پذیرفت. با این وجود، آدام برای جلب رضایت خانواده هاووا، تغییر دین و رد تربیت دینی و سنت های خود، همه تلاش می کند. اما پشت کردن او به خواسته‌های خانواده‌اش لزوماً کار را برای او یا هاوا آسان‌تر نمی‌کند زیرا آنها به دنبال آینده‌ای با هم هستند...