وقتی دفنه باردار شد، تنها کسی که از شوهرش سینار خوشحال بود، خدمتکارشان مریم بود. و وقتی مریم اعلام کرد که او هم باردار است، دفنه به وجد آمد! رابطه آنها همراه با بارداری آنها بیشتر شد و این دو زن جوان پیوند خاصی را ایجاد کردند. بنابراین هنگامی که نوزاد دفنه ربوده شد، او برای حمایت به مادر همکارش مراجعه کرد. تنها مشکل: مریم واقعاً هرگز باردار نبود و او کسی بود که فرزند دفنه را دزدید. همانطور که دفنه با کابوس هر مادری روبرو می شود، ازدواج او همراه با سلامت عقل او مورد آزمایش قرار می گیرد. او توسط شوهر سابق مرموزش که برای یافتن فرزندش تلاش های فوق العاده ای انجام می دهد، کمک می کند. و در تمام مدت مریم در کنار دفنه باقی می ماند و در حالی که او به دنبال پلیس در جستجوی نوزادش است، خود را به عنوان یک دوست نشان می دهد.
به زودی