زندگی عرفان، استاد ایده آلیست اقتصاد در یک دانشگاه دولتی، زمانی که به ناحق اخراج می شود و پسر 7 ساله اش دنیز بیمار می شود، زیر و رو می شود. همه درها یکی یکی به روی صورتش قفل می شوند و او از اگمن، او و دوست دوران کودکی همسرش کمک می خواهد. و او خود را در یک ماجراجویی تاریک می بیند که هرگز تصورش را هم نمی کرد. مواجهه با ایلای، عشق زندگیاش که زمانی که در شرف ازدواج بودند، به عنوان معشوقه سلیمان از او جدا شد، او را به چالشهای متعددی سوق میدهد. آیا عایشه، بانوی جوان ایده آلیست که در این ماجراجویی با او روبرو می شود، ناجی او خواهد شد؟