تانر مخترع جوانی است که در شهر کوچکی به نام گدلی در وسط دریاچه زندگی می کند. تانر و پسرعموهایش ویسل و رمضان سال ها رویای ساختن هواپیما را در سر می پروراندند و سرانجام موفق به ساخت آن شدند و در عین حال موفق شدند شرکتی را متقاعد کنند که هواپیمای آنها را ببیند و روی آن سرمایه گذاری کند. شرکت تصمیم گرفت یک مهندس را به شهر بفرستد. این مهندس نام شگفت انگیزی بود. یار دوران کودکی او دیلک.