تاریک که هرگز در زندگی خود کار نکرده است، در یک مصاحبه شغلی عاشق آیرم می شود. ایرم که جایی برای رفتن ندارد به محله ای که تاریک زندگی می کند می آید و در کافه کتاب آن محله شروع به کار می کند. آرزوی ایرم این است که موفق شود، کسب و کار خود را راه اندازی کند و روزی به روزهای گذشته خود بازگردد.