باید بگوییم سرنوشت، تقدیر و حکمت خداست. چارهای نیست باید تسلیم بشویم. حتی اگر بمیرم ازدواج نمیکنم. زندگی دیگهای تصور نکردی بابا؟ این دنیا برای سلطان سلیمان هم نماند. همه چیز ماند برای ورثهش. اانگاه اول به ازدواج مهم است. تا آخر همانطور پیش میرود. سعی کن دوستش داشته باشی.
دختری مجبور به ازدواج میشود. علیرغم مخالفت او و عشق قدیمی میان او و یک پسر، در نهایت قانع میشود پا در راه ازدواج بگذارد.
این موضوع که آیا تقدیر ما نوشته شده است از این پس روایت میشود.