جمره به همراه دختر کوچکش سعی می کند از کابوس خشونت آمیز ازدواجی که پس از ازدواج عاشقانه در آن افتاده است فرار کند... رویا که هرگز در زندگی زیبا و ممتاز خود با جنبه تلخ حقیقت روبرو نشده است... چیچک که در آستانه از دست دادن هویت و زیبایی خود که مشابه وجودش است، در حالی که تلاش می کند یک صفحه پاک برای یک زندگی شاد آغاز کند. این سه زن که شخصیتها و داستانهایشان بسیار متفاوت از یکدیگر است، هنگام آتشسوزی در یک مخزن با یکدیگر برخورد میکنند. وقتی شعله ها آرام شوند، هیچ چیز مثل قبل نمی شود. مسیرهای آنها به دنیای واقعی ختم میشود و مبارزاتشان از جایی شروع میشود که عشق واقعی و همچنین تمام جنبههای زندگی را پیدا میکنند. هم خوب و هم بد رفتار ویرانگر و شیطانی سرد چلبی، مردی ثروتمند، کاریزماتیک و ممتاز که به نظر می رسد انسانی نمونه باشد را می توان از پشت گردن آنها احساس کرد...