بهار که تنها توسط مادرش بزرگ شده است. وقتی می فهمد که بارلاس پدرش است، برای اولین بار به دفتر او می رود تا او را ملاقات کند. با این حال، بارلاس او را با بی احترامی از دفترش بیرون می کند. بهار به طور تصادفی با شریک تجاری پدرش مورات ملاقات می کند. مورات تحت تأثیر جنب و جوش بهار قرار می گیرد. پس از این مرحله، عشق مورات را اسیر می کند و او بین دو زن قرار می گیرد. همسرش یاسمین و بهار. او مدام بین یاسمین، عشق اول زندگیش، مادر فرزندانش و بهار دوم زندگی اش از این سو به آن سو می چرخد. بهار (بهار). بهار برای حفظ عشقش دست به هر کاری می‌زند و مورات یاسمین را فراموش می‌کند و یاسمین برای حفظ خانواده‌اش هر کاری که هست انجام می‌دهد. در حالی که بهار تلاش می کند تنها عشقش مورات را به اسارت بگیرد، یاسمین بدون شوهرش زندگی جدیدی را آغاز می کند. یاسمین سفری را برای یافتن خود که در ازدواجش گم کرده است آغاز می کند. این سفر نه تنها بر یاسمین بلکه بر همه اطرافیان او تأثیر می گذارد. با باد یاسمین داستان هم فازش عوض میشه. هیچ چیز دوباره مثل قبل نخواهد شد.