یاشار مردی فقیر با پنج دختر است و آنها را بسیار دوست دارد. او در دو شغل کار می کند تا مایحتاج خانواده اش را تامین کند اما برای همسرش کافی نیست. همسرش با همسایه‌شان زبییر رابطه دارد و یک روز دختر وسطشان، سومرو، آنها را با هم می‌بیند. مادر و دختر شروع به دعوا می کنند و سومرو به طور تصادفی مادرش را می کشد. یاشار مقصر می شود و به زندان می رود و آنها حقیقت را از دیگران پنهان می کنند. کومرو، دختر بزرگتر که دانشجوی پزشکی است، کارآموزی خود را رها می کند و برای مراقبت از خواهرانش شروع به کار می کند. خواهر بزرگ آنها، سلوا، متاهل و دارای فرزندان است اما زندگی بسیار ناخوشایندی دارد. سونا یک دانش آموز دبیرستانی سطح A است و هما کوچکترین آنها است که به مدرسه ابتدایی می رود.
به زودی