افسون دختری پزشک که رابطه خوبی با مادرش ندارد همراه با امیر پسر همکار مادرش دچار رابطه‌ای متضاد می‌شود.
   

زیباتر از تو قسمت ۱۱ 

دیدیم که افسون تیر خورد. بالای میهمانی در پشت بام. توسط اسلحه‌ای که فیلیز‌ روی او کشید. 

آمبولانس خبر می‌‌کنند. فیلیز می‌خواهد از همه حساب بپرسد. 

در نهایت با یک تیر هوایی فوار می‌کند. 

افسون زیر تیغ جراحی می‌رود. امیر در اتاق عمل ایستاده و ناظر است. گاهی مداخله می‌کند. 

بینور امیر را متهم می‌کند که زن سابق و دوست دختر قبلی‌اش حالا بلای جان افسون شده‌اند. 

پدر امیر به او دلداری می‌دهد. سارپ هم دلداری می‌دهد. می‌گوید نمی‌روم چون نمی‌خواهم از افسون دور بمانم. عشق مثل اینکه تو میگی نیست که ترشح هرمون‌ها باشد. اگر این طور بود دل آدم این قدر نمی‌سوخت. 

زن سابق امیر به او خبر می‌دهد که مداوای او خوب پیش رفته و حالش بهتر شده است. تو هم امیدت را از دست نده افسون بهتر می‌شود. 

افسون به هوش می‌آید و سراغ امیر را می‌گیرد. اما دکتر فکر می‌کند سارپ می‌گوید که پشت در بوده است.

پروین هم می‌آید به او کمک می‌کند. سارپ را می‌بینند موقع مرخص شدن. از او تشکر می‌کنند. 

افسون می‌خواهد به خانه برود ولی می‌گویند فیلیز پیدا نشده و خطرناک است. در خانه می‌بیند که امیر نیست و سودا به جای او در خانه است. 

افسون به دنبال امیر به جنگل می‌رسد. به نظر می‌رسد فیلیز هم در همان حوالی باشد. در جنگل به یک کاراوان بر می‌خورد که کسی در آن نیست. وارد می‌شود و عکس خودش را می‌بیند که روی میز است. عکس‌های دو نفره با امیر هم آن‌جاست. 

امیر را پیدا می‌کند که در حال بریدن چوب است. 

در کلینیک، نجمی، پدر امیر که یکی از صاحبان اصلی آن به همراه مادر افسون است کم کم از کارها در نبود امیر سر در می‌آورد و به دنبال پسرش هم هست. 

در جنگل، امیر می‌گوید قصد ندارد دیگر به جنگل و کلینیک و جراحی بازگردد. به افسون هم می‌گوید اصرار نکن. 

چند شبانه روز طی می‌شود. شبانه کنار آتش هستند. رفته رفته به هم نزدیک‌تر شده‌اند. خانواده هم دنبال پیدا کردن آن‌ها هستند تا مبادا فیلیز مشکلی ایجاد کند. 

در پایان این قسمت افسون می‌گوید که نمی‌توانم تو را ترک کنم. نمی‌توانم بدون تو بمانم. 

امیر او را می‌رساند و می‌رود. بینور از افسون می‌خواهد که از فیلیز خودش را دور نگاه دارد چون هر لحظه ممکن است به سراغشان برود. افسون این بار با دوچرخه خودش را به همان ساحلی می‌رساند که امیر آنجاست. 

افسون به دریا می‌زند. می‌فهمد ماجرای سارپ چیست. به امیر می‌گوید شاید سارپ من را بخواهد اما من او را نمی‌خواهم. 

در پایان قسمت ۱۳، افسون و امیر همدیگر را می‌بوسند. 

به زودی