ماجرای سریال از دو خواهر، زینب و ییلدیز آغاز شد ولی در حال حاضر در قسمت ششم، داستان به کلی متفاوت است.
ییلدیز باقی مانده و از زینب جز خاطرهای باقی نمانده است.
ییلدیز طماع، حالا خود به قدرتی عجیب تبدیل شده است! و بامزه.
سریال سیب ممنوعه بر اساس شوخیهای کلامی و فضایی رقابتی بر سر عشق پیش میرود.
اگر در ابتدای سریال همواره مرز میان شوخی و جدی مخدوش بود حالا دیگر اصلا فرقی میان آنها نیست.
هر اتفاقی که فکرش را بکنید در سریال میافتد و جرم و جنایت، خیانت، غیب، روابط انسانی عاشقانه و کاری، همه و همه تنها در خدمت لبخند به پیش میروند.
در فسمت ۱۵۱ سریال سیب ممنوعه بر اساس زیرنویس چسبیده میبینیم که اندر، سفارش داده تا انگین تیپ و استایلش را تغییر دهد. و البته آیسل طبق معمول اشتباهاتش، او را با مرد خوشتیپی در خانه کناری معرفی میکند.
اندر و ییلدیز آنجا را زیر نظر دارند.
انگین به دوعان میگوید یه چیزی اونجا هست.
اندر به ییلدیز میگوید این برادر دوعان است.
ییلدیز میگوید تو که گفته بودی بدترکیب است که. دوعان به یک باره از پشت بوتهها بیرون میآید.
ییلدیز و اندر را صدا میزند و میپرسد چه خبر است؟
اندر به زینب میگوید شوهرت میخواهد جدا بشود برای قرارداد ازدواج ما را استخدام کرده.
شوهر زینب به دوعان میگوید به من کمک میکنی؟
فردی پنهانی به خانه ییلدیز میرود. زینب را بیهوش میکند و ییلدیز سر میرسد و خواهرش را میخواهد نجات بدهد. به او هم ضربه ای میزند و روی زمین میافتد.