سریال روایتی است از یک خانواده متشخص، دختر و پسری که همراه پدر و مادر زندگی میکنند و در آستانه رسیدن به مرحله پرش هستند. پیشرفت در انتظار دختر و پسر است.
پدر یک وکیل و شاغل در پروژههای عمرانی است. طارق/امید .متقدر، مادر، گزیده، یک وکیل دعاوی خانوادگی است.
در سالگرد سیسال ازدواج پدر و مادر، دختر به هلند میروند که درس بخواند و پسر در جستجوی پیشرفت مالی و شغلی است. رازی از یک زندگی دیگر پدر کشف میشود. دختر دروغی بزرگ را با خود حمل میکند و پسر در یک چاه عمیقِ مالی میافتد. دروغ و خیانت، تمام زندگی گزیده را محاصره کرده است.
بعد از اینکه ماجرای زندگی دوگانه طارق/امید برملا شد، طارق با زن جوانتر و فرزندش رفت.
خبر تصادف به گزیده رسید. گزیده با سزایی صحبت میکند. بیمارستانی که در آنکارا اویلم در آن بستریاست.
اوزان به دنبال شرکت کلاهبردار رفته و با وکیل مشورت میکند. روال کار این است که دولت صندوق ورشکستگی تشکیل میدهد و تا جایی که پولی باشد به طلبکارها پرداخت میکند.
وکیل ۱۰ درصد بر میدارد و ۱۰ هزار دلار هم پیشپرداخت میخواهد. با هم به این فکر میکنند که پول را نزول بگیرند یا نه.
تیم، پسر یکه سوار موتور بوده در حال بررسی راههایی برای فرار از ماجرا و کنار کشیدن از کنار اویلم است. او نگران این است که پدرش از این موضوع باخبر بشود. بابای او سفیر است.
امید بعد از اینکه بچه خوابید میآید سراغ یشیم، همسرش و با هم دعوا میکنند. اویکو هم صحبتهای آنها را میشنود. همه دروغهایش را به او یادآوری میکند. از شغل تا متاهل بودنش همه را دروغ گفته است.
در بیمارستان، اویلم به تولگا زنگ میزند.
طارق به خانه بر میگردد. میفهمد که ماجرای تصادف چیست. با دخترش صحبت میکند و او ماجرا را تعریف میکند.
اوزان به اویلوم زنگ میزند و حالش را میپرسد. سزایی به عنوان وکیل اویلوم وارد بیمارستان میشود.
سزایی همخانه پدر اویلم، طارق بوده است.
اویلم دوباره به مادرش دروغ میگوید و میگوید به خاطر استادش به آنکارا آمده است. آمده تا در عروسی او شرکت کند. مادرش میپرسد تیم کیست؟ تیم را همکلاسی آمستردام خودش معرفی میکند.
گزیده به فرودگاه میآید تا تیم را ممنوعالخروج کند. تیم در هواپیما نشسته است. حکمی به اسم او در سیستم نیست. در ادامه پرواز را لغو میکنند و داخل هواپیما به سراغ تیم میروند. او را در هواپیما بازداشت میکنند.
دادگاه حکم به بازداشت اویلم نمیدهد.دادگاه بعدی پسر هم سه ماه دیگر است و تا آن موقع ممنوعالخروج است.
اوزان به سراغ نزولخور میرود.
اویلم و مادرش سر دروغهایی که گفته است دعوا میکنند.
یشیم برای زن همسایه که پروندهاش دست قاضی گزیده است، ماجرا را تعریف میکند.
در لحظه ورود به خانه قدیمی، طارق با این ماجرا روبرو می شود که ماجرا را گزیده برای دخترشان تعریف میکند و نمیخواهد او را راه بدهد.
اویلم به تولگا پناه میبرد و ماجراها را برای او تعریف میکند.
دایی، وقتی به خانهاش میرود میبیند که خانهاش اجاره رفته است.
تولگا و پدرش نشستهاند که در مجلهها میبینند که روی سایت، خبرها منتشر شده است. به اویلم خبر میدهد.
یشیل هم طارق را از خانه بیرون میاندازد. اما اشک میریزد و صدای او را پشت تلفن گوش میکند که به او ابراز علاقه میکند.
طارق میرود که کلید خانه اولتان در مزرعه را بگیرد. او خبر میدهد که روزنامهها چه نوشتهاند. تولگا و طارق با هم به خانه قدیمی میآیند. قرار میشود فردا درخواست بدهند و تولگا هم رد دوربینهای دیگر در مسیر را پیگیری کند.
آخر شب، تولگا و گزیده به هم نزدیکتر شدهاند و همدیگر را در آغوش میگیرند.
حالا نوبت اوزان شده که سر ماجرای پدرش عصبانی شود. تنها کسی که طارق را از خود نمیراند، اویلم است.
صبح در خانه ویلایی طارق گوشی اش را که می بیند عکسهای قدیمیاش با یشیم و فرزند کوچکشان است.
اویکو با پدرش تماس میگیرد. مادرش از حمام میرسد و دعوایش میکند.
گزیده به سراغ اویلم میرود و میفهمد چیزی هست که از او پنهان میکند.
از آن طرف لارا هم اوزان را که به سراغش رفته بیرون میکند. در خانه لارا، دوستِ ماشیندارِ اوزان است.
سزایی هم در همین موقعها همراهی خودش را برای کمک کردن دوباره اعلام میکند.
درِ خانه اوزان زده میشود. ایبو آمده پول را بگیرد ولی اوزان در را باز نکرده است. اوزان با دوستش ملاقات میکند. میفهمد که کسی را که پیدا کرده بودند، خودش کلاهبردار بوده و تحت تعقیب است.
در میان دعوای اوزلم و مادرش، تولگا میرسد. خبر میدهد که دوربینها خراب بوده و فیلمی نیست. ۴۳ دوربین بوده که در آن ساعت همه خراب بودهاند. تولگا میگوید اگر به سرور اصلی دست پیدا کنیم میتوانیم پیدا کنیم چه بودهاند. در همین لحظه به آنها خبر میدهند که پلیس برای بازداشت اویلوم آمدهاست. او را دستبند میزنند و میبرند.