سریال روایتی است از یک خانواده متشخص، دختر و پسری که همراه پدر و مادر زندگی میکنند و در آستانه رسیدن به مرحله پرش هستند. پیشرفت در انتظار دختر و پسر است.
پدر یک وکیل و شاغل در پروژههای عمرانی است. طارق/امید .متقدر، مادر، گزیده، یک وکیل دعاوی خانوادگی است.
در سالگرد سیسال ازدواج پدر و مادر، دختر به هلند میروند که درس بخواند و پسر در جستجوی پیشرفت مالی و شغلی است. رازی از یک زندگی دیگر پدر کشف میشود. دختر دروغی بزرگ را با خود حمل میکند و پسر در یک چاه عمیقِ مالی میافتد. دروغ و خیانت، تمام زندگی گزیده را محاصره کرده است.
اویلم به داخل سلول میرود. به خاطر دروغها از مادرش عذرخواهی میکند. در سلول با دختران آنجا آشنا میشود و متعجب از فضاست.
اوزان و دوستش مسعود وارد خانهاش میشوند که طارق روی کاناپه نشسته است.
طارق خواهش میکند که مسعود آنها را تنها بگذارد.
طارق میپرسد پولها کجاست؟ اوزان میگوید در کشور کره در یک صندوق سرمایه گذاری کردهام که قرار است به من سود بدهد.
میان آنها دعوا میشود و اوزان ماجرا را به زنی که مخفیانه داشته میکشاند و در نهایت پدرش، طارق توی گوش او سیلی میزند.
تولگا برای اویلم در حبس غذا میبرد. خبر بازداشت اویلم به طارق میرسد. همه به دادگاه میروند.
دادگاه حکم میکند که اویلم به زندان برود. طارق دیر میرسد و همه او را سرزنش میکنند.
طارق ماجرای پولها و پسرش را آن طور که خودش میداند برای صاحب پولها، پدر تولگا تعریف میکند.
رابطه طارق و یشیم بهتر میشود. در لحظهای که در راهرو هستند گزیده هم سر میرسد.
نازان، به همراه برادر گزیده و خود او به خانه یشیم میآیند. پلیس هم همراه آنهاست. طارق در حال خواباندن دخترش است و میخواهد برای او کتاب بخواند که پلیس و بقیه داخل میشوند.
کان در خانه همراه لارا است. خوابش برده و لارا بیدار است. او را صدا میزند. اوزان فهمیده که ماجرای پول، نقشه مشترک کان و لارا بوده است.
کان چاقوی میوه خوری را دست میگیرد. در درگیری آنها اوزان چاقو را به شکم کان میزند. در موبایل یک نفر اتفاق خانه کان و حضور اوزان دیده میشود و ضبط میشود. چه کسی است؟ پدر تولگا.
به دادگاه میرویم. این بار طارق حضور دارد. و ماجرا هنوز فیصله پیدا نکرده است!